جنگ نرم؛ جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی
نویسنده : علی مهدوی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خطر افتادن منافع استکبار جهانی و در راس آن آمریکا، دشمنان اسلام به روشهای مختلف سعی در مبارزه و براندازی نظام جمهوری اسلامی داشته‌اند. دشمن که در منطقه و جهان اسلام منافع خود را از دست رفته می‌دید برنامه مبارزاتی خود را در سطح وسیع پایه‌ریزی کرد و ابتدا از موضع جنگ سخت وارد شد و با باز کردن جبهه‌های متعدد داخلی و خارجی از قبیل مبارزه مسلحانه منافقین و چریکهای فدایی و حزب توده و ترور شخصیتهای ممتاز انقلاب در حادثه هفتم تیر و انفجار حزب جمهوری اسلامی و طراحی کودتای نوژه و حمله نظامی مستقیم به طبس و جنگ تحمیلی علیه ملت ایران توسط مزدور و دست‌نشانده خود صدام سعی در نابودی پایه‌های مستحکم انقلاب کرد اما این انقلاب که با عنایت الهی و فداکاری مردم شریف ایران اسلامی مقاومت هشت ساله خود را رقم زد و با دست خالی و تنها با اتکا به قدرت الهی، دشمن را از سرزمین خود بیرون و شکست را به آنان تحمیل کرد. دشمن که با بسیج و انسجام گسترده کفر جهانی علیه ایران تصور شکست را نمی‌کرد با دادن تلفات فراوان زمین‌گیر و با پذیرش خفت و ذلت دست به عقب‌نشینی از مرزهای جمهوری اسلامی زد.
دشمن بار دیگر با ترفندی جدید سعی در ضربه زدن به جمهوری اسلامی نمود. او جنگی نفس‌گیر در حوزه اقتصادی را که در دوران جنگ تحمیلی آغاز کرده بود، تشدید کرد و به محاصره اقتصادی و تحریمهای گسترده رنگ و بوی جدید داد و در کنار آن جنگ دیپلماتیک، جنگ رسانه‌ای و عملیات روانی را تقویت کرد که ملت ایران باز با ایمان به اسلام، مقاومت آگاهانه و انسجام درونی کمر استکبار را به خاک نزدیک کرد و یکبار دیگر نقشه دشمن نقش بر آب شد. اما دشمن که به دنبال منافع خود دست از تلاش بر نداشته این بار با سلاح فرهنگی اقدام به مبارزه کرد، او ابتدا با تهاجم گسترده فرهنگی سعی کرد ایمان و مقاومت مردم ایران را در هم بشکند و با انتخاب روش نرم و ترجیح آن بر جنگ سخت، هماوردی را آغاز کرد.
واژه جنگ نرم (Soft War) در برابر جنگ سخت (Hard War) کاربرد دارد، البته گاهی به جای جنگ از واژه‌های تهدید یا قدرت استفاده می‌شود، ولی در نهایت معمولا به یک مفهوم ختم می‌شود. نظریه جنگ نرم طی دهه‌های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است. دراین باره منسجم‌ترین کتابی که با عنوان Soft Power- قدرت نرم- انتشار یافته، به جوزف نای تعلق دارد. وی معتقد است مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت، بر «اجبار» و مبنای قدرت نرم بر «اقناع» است. او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام برده است. البته اگر مبنای قدرت سخت بر اجبار و مبنای قدرت نرم بر اقناع باشد، می‌توان به این تفکیک جوزف نای خورده گرفت، چرا که رسانه، اقتصاد و دیپلماسی می‌توانند در ذیل هر دو عنوان سخت یا نرم قرار گیرند. نرم یا سخت بودن آن بستگی به این دارد که در نهایت برای وادار کردن طرف مقابل به انجام کاری یا بازداشتن او از کاری استفاده می‌شود یا از این ها بعنوان یک اقدام تشویقی و اقناعی استفاده می‌شود. جنگ نرم در برابر جنگ سخت در حقیقت شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانه‌ای است که جامعه هدف یا گروه هدف را نشانه می‌گیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش رقیب را به انفعال یا شکست وا می‌دارد. جنگ نرم در پی از پای درآوردن اندیشه و تفکر جامعه هدف است تا حلقه‌های فکری و فرهنگی آن را سست کند و با بمباران خبری و تبلیغاتی در نظام سیاسی- اجتماعی حاکم تزلزل و بی‌ثباتی تزریق کند. قدرت نرم (نه زور است و نه پول) در قدرت نرم، بروی ذهنیت‌ها سرمایه گذاری می‌شوند و از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزشها و از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همه خواستها سود می‌جوید. قدرت نرم، به آن دسته از قابلیتها و توانایی‌های کشور اطلاق می‌شود که با به کارگرفتن از ابزاری چون فرهنگ، آرمان و یا ارزش‌های اخلاقی به صورت غیر مستقیم بر منافع یا رفتارهای دیگر کشورهای اثر می‌گذارد.
ژوزف نای (Joseph Nye) از پیشگامان طرح قدرت نرم در سال 1989 می‌گوید: «قدرت نرم، توجه ویژه به اشغال فضای ذهنی کشور دیگر، از طریق ایجاد جاذبه است و نیز زمانی یک کشور به قدرت نرم دست می‌یابد که بتواند (اطلاعات و دانایی) را به منظور پایان دادن به موضوعات مورد اختلاف به کار گیرد و اختلافات را به گونه‌ای ترسیم کند که از آنها امتیاز بگیرد. مارک پالمر، یکی از استراتژیست‌های معروف آمریکایی است که از او به عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی ایالات متحده نام می‌برند. پالمر در دولتهای نیکسون، کارتر، ریگان و بوش در وزارت خارجه مشغول بوده و اکنون علاوه بر اینکه مدیر دپارتمان تحقیقاتی «مرکز سیاست خارجی سابان» در موسسه بروکینگز می‌باشد، عضو «کمیته خطر جاری» است که اخیرا و در پی تحولات پیش آمده پس از یازده سپتامبر 2001 گزارشی تحت عنوان «ایران- آمریکا، رهیافت جدید» را به نگارش درآورد. لازم به توضیح است کمیته خطر جاری در اوج جنگ سرد و در دهه 1970 میلادی و با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسی و مدیران سابقه دار سازمان سیا و پنتاگون تاسیس شد و یکی از موفقیت آمیزترین اقدامات در جریان رقابت دو ابر قدرت شرق و غرب طراحی و اجرای مراحل مختلف سناریوی فروپاشی ابرقدرت شرق از طریق جنگ نرم در سالهای پایانی دهه 1980 بود. در آن مقطع و در پی اصلاحات گورباچف مبنی بر ایجاد فضای باز سیاسی و تغییر در قوانین اقتصادی این کمیته با منتفی دانستن جنگ سخت و رودر رو با اتحاد جماهیر شوروی تنها راه به زانو درآوردن بلوک شرق را جنگ نرم و فروپاشی از درون معرفی کرد.
پالمر در گزارش مزبور در استدلال خود صراحتا با ایده تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرده و اعلام نموده ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه به قدرتی کم نظیر تبدیل شده که دیگر نمی‌توان با یورش نظامی و جنگ سخت آن را سرنگون کرد، بلکه تنها راه سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی پیگیری مکانیسم‌های جنگ نرم و استفاده از تکنیک‌های عملیات روانی تبلیغاتی با استفاده از سه تاکتیک دکترین مهار، نبرد رسانه‌ای و ساماندهی و پشتیبانی از نافرمانی مدنی است.
در جنگ نرم، دشمن از ادبیات سیاه- تاریک نشان دادن آینده- بهره می‌گیرد و با سوار شدن بر مرکب تردید- در اصول، مبانی و دستاوردها- تلاش می‌کند تا نظام و حافظان آن را مرعوب نماید و با فرسایشی کردن فضای سیاسی، نیروهای اصلی نگهدارنده را خسته کند. در جنگ نرم، دشمن با واقعیت کاری ندارد بلکه او واقعیت را برای مخاطب می‌سازد. در این صحنه اساساً واقعیت مهم نیست. مهم این است که در بازی تبلیغات سیاه، روی چه چیزی توافق و تأکید شده است. جنگ نرم، صحنه تقابل دروغ‌های بزرگ با واقعیت‌های تردیدناپذیر است. در این میدان دروغ‌های بزرگ لباس واقعیت‌های تردیدناپذیر به تن می‌کنند و واقعیت‌های تردیدناپذیر، دروغ‌های بزرگ خوانده می‌شوند.
تهدیدات نرم پیچیده و محصول پردازش ذهنی نخبگان و اندازه‌گیری آن مشکل است در حالی که تهدیدات سخت عینی، واقعی و محسوس است و می‌توان آن را با ارائه برخی از معیارها اندازه‌گیری کرد. همانگونه که پیشتر اشاره شد، در جنگ نرم از روش القاء و اقناع‌ بهره‌گیری می‌شود در حالی که روش اعمال تهدیدات سخت، استفاده از زور و اجبار است. در جنگ نرم هدف تاثیرگذاری بر انتخاب‌ها، فرآیند تصمیم‌گیری و الگوهای رفتاری حریف و در نهایت سلب هویت‌های فرهنگی است در حالی که هدف در تهدیدات سخت، تخریب و حذف فیزیکی حریف و تصرف و اشغال سرزمین می‌باشد. تهدیدات نرم به دلیل ماهیت غیرعینی و نامحسوس آن عمدتاً فاقد عکس العمل است در حالی که تهدیدات سخت، محسوس و همراه با عکس العمل و برانگیختن است. کاربرد قدرت نرم در رویکردهای امنیتی جدید علیه نظامهای سیاسی مخالف یا معارض، مترادف با فرهنگ‌سازی و نهادسازی در چارچوب اندیشه و الگوهای رفتاری نظامهای لیبرال و دموکراسی تلقی می‌شود. در حالی که کاربرد قدرت سخت در رویکرد امنیتی جدید عمدتاً مترادف با فروپاشی نظامهای سیاسی – امنیتی مخالف یا معارض است(1).
الکساندر پرخانوف، از مشاهیر شوروی سابق پیرامون تاثیر جنگ روانی و نقش رسانه‌ها در تغییر نگرش مردم و فروپاشی شوروی، چنین می‌گوید: «غرب برای دستیابی به اهداف خود در شوروی، نیازمند تغییر عقاید و باورهای مردم شوروی بود. لازم نبود شوروی را با راکت و بمب اتمی به فروپاشی برسانند بلکه با تغییراتی که توسط رسانه‌های گروهی در عقاید و باورهای مردم بوجود آوردند، به این مهم نائل شدند»(2).
برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید و از طراحان و هدایتگران فروپاشی شوروی سابق، در کتاب خود «شکست بزرگ» تاکید می کند که ویژگی‌های جریان دهکده جهانی ارتباطات به آمریکا و غرب کمک کرد تا با استفاده بهینه از این بستر، رسانه‌ها را به ماموریت فروپاشی شوروی سابق بفرستد. وی که یهودی و اهل لهستان است در بیان نقش رسانه‌ها در فرآیند فروپاشی شوروی می‌نویسد: «ما نه روی قدرت سیاسی و نه روی قدرت نظامی و اقتصادی تکیه کردیم، ما تنها از طریق فرهنگ و استفاده مؤثر از رسانه‌ها توانستیم به این هدف برسیم. رسانه‌هایی که به صورت هدفمند و متمرکز برای نفوذ به درون شوروی به راه انداخته شدند»(3).

پی‌نوشتها:
جنگ نرم، داوود رنجبران، ساحل اندیشه، ص18
راهبرد مهار و جنگ سرد، ماهنامه پیام انقلاب، ش 12
جنگ در پناه صلح، بررسی فرآیندهای نوین براندازی در ایران، ج6، ص 176